سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ما هنوز در هنوزیم...

نزدیک ظهر است و به اتفاق همه ی اعضای خانواده رفتیم خونه ی آقاجون به مناسبت روز پدرجشن کوچکی که داشتیم تمام شد و بعد از ناهار همگی در گوشه نشسته بودند و حرفی نمی زدند!

منم مثل همه روی مبل نشسته بودم و جلویم میز بود ؛ روی میز یک دفتر چه تلفن فسیل قرار داشت که جلد نداشت و از حرف ن به بعد آن هم نبود! یک دفتر چه ی سیمی آبی بود که هر 13 نوه روی ان اثری به جای گذاشته بودند!

مثلا در کنار حروف الفبای کنار دفتر چه که چاپ شده بود یک نوه ی خیلی بدخط که احتمالا کلاس اولی بود دوباره حروف را با خودکار قرمز نوشته! که احتمالا علیرضا این شاهکار را خلق کرده از بس که بدخط بوده!

و یک نوه ی گل دیگر که برادر اینجانب تشریف دارند در حاشیه صفحه عین با خودکار آبی ، کلّی نوشته علی! ( بچه بوده دیگه عقل تو کلش نبوده البته الان هم اکثرا نیستا! )  

و یا یک نوه ی گل دیگر شیر کاکائویش را در صفحه خ خالی کرده و با خودکار سبز فلش زده : از اینا خیلی دوست دارم! که احتمالا خاله دختر جانمان سفانه تشریف داشتن!

در صفحه ی الف هم یک مایو با خودکار مشکی نقاشی شده و کنارش نوشته شده : ما خونمون استخر داریم ( ویک آدمک که در حال زبان درازی است کشیده شده ) که من مطمئنم این کار خاله دختر جانمان سروناز است که به قول معروف در آسمان ها سیر می کند ( با سروناز توی کلاه قرمزی اشتباه نگیرید! )

و شاهکاری دیگر از سعیده است که ژاپنی زحمت کشیدند نوشتند و من هیچی از آن نمی فهمم!

ولی در عوض دختر خاله بزرگم در صفحه ی بعد یک شماره تلفن نوشته:

1234567 ( اون موقعه شماره تلفن ها 7 رقمی بوده! ) و بعد کنارش نوشته  این شماره ی خونه ی من و شوهرم است ( خونه ی ساناز اینا ) بیچاره از همون اول توهمی بوده وقت کردین یه دعایی براش بکنین لنگ یه شوهره!

و اما بهترین شاهکار مال خودمه که از حرف ن به بعد را کندم! حتما احتیاجی به اون صفحه های بعد نداشتن! میگن نوه ی آخر خیلی شیرینه ؛ منو میگن دیگه! به مال دنیا دل نمی بندم دیگه!

شاهکار بعدی مال حمیدرضا ( پسر خاله نجلا ) است که خیلی مزخرفه کل صفحه ی ک را به خودش اختصاص داده و گنده نوشته من از همه پولدارترم! بیچاره دچار کمبود محبت شده!

در صفحه ی ر با یه شاهکار گنده مواجه می شیم که کل صفحه رو گرفته ، سمانه جان زحمت کشیدند نوشتن من سیندرلا هستم!!!  می دونین ایشون از همون دوران طوفولیت توهمی تشریف داشتن آخه یکی نیست بگه بابا حداقل یه کسی رو بگو که یکم بهش شبیه باشی به خدا من شبیه ترم! ( همه توی مدرسه به من میگن قیچی سیندرلا می تونید از آشنایان بپرسید مثلا پلی توی مدرسه به پلی میگن: مادربزرگ دروغکی شنل قرمزی، همون گرگه!!!!)

و ...

 راستی از معلم انشا قبل از این هم واقعا معذرت می خوام!


نوشته شده در شنبه 88/4/20ساعت 4:23 عصر به قلم سارا بانو نظرات ( ) |


کد قالب جدید قالب های پیچک